من و مت

میدونی مت خیلی کتاب قشنگیه

-اره اصا معلومه که تخمیه

+مت دارم میگم قشنگه

-إ؟

*****

مت شام پخته بود.چیکن استراگانوف.قارچ داشت ولی خوشمزه بود.به قدری خوردم که نفسم را نداش بره پایین

دو ساعت بعد:

-مری میوه بیارم

صدای هق هق گریه من و زمزمه ی:جا ندارم مت میفهمی جا نیست ...

****

پی نوشت:فی الوقایع الاتفاقیه فی المحضر المت 

مریم ۴ لایک :)
دختر حاجی
یه لحظه احساس کردم آمریکاییم  مت هم دوست کالجمونه   
چشاش آبی نیس احیانا؟   
یه رابرتی ، جکی، دیویدی،  دنیلی هم واس ما پیداکن حاجی بی زحمت

نه چشاش قهوه ایه قهوه ایه.:)))مگه نیستیم؟!:)))

تا ببینم چه میشه کرد برات😂

magystic Reen
گشنم شد :)

باز خوبه یه احساسی پیدا کردی

رضا رضا
اوهوم...بعد چی بود اینکه خوردی؟

مرغ و قارچ و خامه و اینا

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
هرچی که میکشم باعث میشه حس کنم که زنده ام.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان