دلم برای خودم تنگ است
پی نوشت:تبدیلمون کردن به اقیانوسی با یک سانت عمق.از همه چی میدونیم ولی از هر چی فقط یکم میدونیم.چرا هیچکس به فکر نیست؟
این اقیانوس یک سانتی اصطلاح یکی دیگس ولی یادم نیس کی
سه تایی نشسته بودیم روی پله ها و سرمون تو گوشیه متین بود
در کمال شادی داشتیم به مخلوقات خدا میخندیدیم.
همه چی خیلی سریع اتفاق افتاد
یه صدای عجیب بود .سرمونو بالا اوردیم.
در میلیونیوم ثانیه ذهنم پیغام فرستاد:هیچی نیست فقط یه ماسکه روی صورت یه ادم خطری تهدیدت نمیکنه
در میلیاردیم ثانیه خودمو چند تا پله کشوندم بالا .جیغ کشیدم و ضربان قلبم رفت بالا تا بتونم از خودم دفاع کنم.
کاملا درک کرده بودم که هیچ نوع خطری تهدیدم نمیکنه ولی سرعت مکانیسم دفاعیم انقد بالا بود که هیچ اراده ای برای جلوگیری از واکنشام نداشتم
حتی در لحظه میدونستم که نباید جیغ بزنم و اون جیغ باعث میشه تا سال های بعد دستم بندازن😂ولی کاملا غیر ارادی بود
عاشق بدنمم که انقد بهم وفاداره😊
پی نوشت:توی عکس کلاه سر بابامه ولی موقع وقوع حادثه سر دختر عموم بود با چادر سیاه تا چند دیقه بعد هم وقتی این ماسکو میدیدم اساس بدی بهم میداد.فک کنم هنوزم اگه دخترعموم همون جوری بذارش و چادر سرش کنه بازم مغزم پیغام میده ازش دور شو
نوشته شده توسطه:مریمه از ان جهان امده 😂
//bayanbox.ir/view/5090596536510997250/IMG-20151224-234829.jpg
حتی اسمشم چارستون بدنمو میلرزونه.
ادما رو به جون هم میندازن سلاخیشون میکنن و خودشون در امنیت تمام به سر میبرن.
کثیفه
یکی از عجایب کلاس داشت با شور و هیجان تعریف میکرد که:"عمم داشت از فضل و فوضولات بچه هاش تعریف می کرد...." در همین بین من و نرگس شروع کردیم به ریسه رفتن .دوستمونم از خدا بی خبر میگه چیه مگه إ.من با خنده ی غیر قابل وصفی گفتم دخترکم فضولات جمع فضلس فضلم که میدونی چیه😂😂😂😂😂و با نرگس تمام سعیمونو کردیم که تفاوت فضایل و فضولات رو برای همیشه تو ذهنش جا بندازیم😂😂😂😂😂البته باید بگم که ایشون شاگرد اول کلاسه .بالاخره اینم از فضیلت های جمع های مکسره که موجبات خنده و شادی مارو فراهم میکنه😂😂
هر چی که فک میکنم
میبینم در طول تاریخ زندگیم
هیچوقت دوستام اونی نبودن که واقعا میخواستم
چون هیچوقت دوستیام چیزی نبوده که خودم انتخاب کنم
تا اینکه میرسم به اول دبیرستان
و درست ترین انتخابمو همون جا کردم
بالاخره با ادمایی دوس شدم که از دنیای خودمن
شاید اغراق باشه
ولی فک میکنم یکی از درست ترین انتخابای من همون جا بود
پی نوشت:البته این لزوما به این معنا نیست که دوستای الانم خیلی خوبن و شاخن و همه چی تمومن 😂😂بنده یکم کج سلیقه تشریف دارم 😂😂😂علاوه بر اون اینکه این پست اصلا برای تمجید دوستام نیست صرفا درباره ی انتخابه .تا قبل از اول دبیرستان من دوستام رو انتخاب نمیکردم صرفا به خاطر اتفاقات و حوادث باهاشون دوست شده بودم شاید بعدا بیشتر براتون بگم.الان توی اتاق فکرم و دارن درو از جا میکنن و میگن فرصتم تمومه😂😂😂
زنگ دوم ادبیات داشتیم
یه شعری هست به نام بانگ جرس جزو چرت ترین شعر هایی بود که خوندم تا حالا
توی این شعره شاعر هر جا گفته بود موسی استعاره از امام خمینی بود
گذشت و سر زنگ جبر به یه مسعله ای برخوردیم و من به صورت غیر ارادی گفتم یا حضرت موسی
دبیر مربوطمون گفتن حالا چرا حضرت موسی چیکار حضرت موسی داری
که صداد نرگس بلند شد:خانوم مریم وقتی میگی حضرت موسی در واقع منظورش امام خمینیه
به طرز فجیعی کلاس رفت رو هوا
پی نوشت:حس میکنم حق مطلب ادا نشده خود قضیه خیلی خنده دار تر از این متن بود
بالای در ورودی کلاس نوشته شده است سوم ریاضی ولی وقتی وارد می شوید خیلی سریع متوجه خواهید شد که آنجا شباهتی به کلاس سوم ریاضی ندارد.احتمالا شما انتظار دارید دانش اموزانی مرتب و منظم را که به ردیف سر صندلی های خود نشسته اند و در حال حل مساعل حسابان و تست زدن ببینید.زهی خیال باطل:دی به محض ورود به کلاس 18عدد موجود عجیب که شباهتی به دانش اموز ندارند می بینید.اگر زنگ تفریح باشد و به لطف یزدان منان دبیری آن هارا سر کلاس نگه نداشته باشد,مسلما نصف آن ها را در حال خوردن اسیدی خالص موسم به ترشک خواهید یافت و اگر ایزد تعالی در آن ها نظر نکرده باشد و دبیر محترم زنگ به اصطلاح تفریح را هم برای درس دادن گرفته باشد ,با ١8 چهره ی عبوس روبه رو خواهید شد که زیر لب چیزهایی زمزمه میکنند و ندای "خانم خسته نباشید"از هر سو به گوش می رسد.