کلاس سوم ریاضی

بالای در ورودی کلاس نوشته شده است سوم ریاضی ولی وقتی وارد می شوید خیلی سریع متوجه خواهید شد که آنجا شباهتی به کلاس سوم ریاضی ندارد.احتمالا شما انتظار دارید دانش اموزانی مرتب و منظم را که به ردیف سر صندلی های خود نشسته اند و در حال حل مساعل حسابان و تست زدن ببینید.زهی خیال باطل:دی به محض ورود به کلاس 18عدد موجود عجیب که شباهتی به دانش اموز ندارند می بینید.اگر زنگ تفریح باشد و به لطف یزدان منان دبیری آن هارا سر کلاس نگه نداشته باشد,مسلما نصف آن ها را در حال خوردن اسیدی خالص موسم به ترشک خواهید یافت و اگر ایزد تعالی در آن ها نظر نکرده باشد و دبیر محترم زنگ به اصطلاح تفریح را هم برای درس دادن گرفته باشد ,با ١8 چهره ی عبوس روبه رو خواهید شد که زیر لب چیزهایی زمزمه میکنند و ندای "خانم خسته نباشید"از هر سو به گوش می رسد.

وقتی بالاخره دبیر دست از درس دادن بکشد همگی آواز "هورا تعطیله" سر می دهند .عده ای فورا به جان تخته افتاده احساس پیکاسو بودن می کنند و تخته را با طرح های خود مزین می نمایند. گروهی از افراطیون کلاس کتاب های تست خود را به یاد مراسم قران به سر بالا گرفته اند و نالانند که "وا حسرتا چه کنیم که زمان همچون ابر های بهاری در گذر است و دریغا که نمیتوانیم روزانه بیشتر از 3000تست بزنیم."عده ی کثیری از یکدیگر تقاضا دارند که" آی فلان اینک که به سوی دفتر روانی سری هم به بوفه بزن و ضمن رساندن سلام ما و قبول این مبلغ ناچیز لواشکی هم بگیر و بیار.و آن "فلان" فغان سر می دهد که "هرگز چون نکنم.و قسم به لواشک که حتی اگر به مقصد بوفه هم کلاس را ترک می کردم برای تو چیزی نمی خریدم."

در میان این همهمه و هیایو افرادی را خواهید یافت که سر بر شانه ی صندلی خود نهاده و خفتیده اند و خواب شهزاده ی زرین کمند خود را می بینند.فشار درس ها آنقدر زیاد است که عده ای سوار بر اسب خیال پیتیکو پیتیکو کنان در کلاس میتازند و دنبال لقمه ای نان حلال برای غارت کردن می گردند و هزار افسوس که این کارها باعث ریختن آبروی کس دیگری است!!!!

در همین اوضاع ناگهان صدای طبل زدن روی میز بلند می شود و این جمعیت پراکنده یک صدا آواز سر می دهند و به جشن و سرور و پای کوبی می پردازند (و اصوات پدیده های طبیعی را در می اورند).پس از اندک زمانی که از آن همه شادی حوصلیشان سر می رود دوباره گروه گروه به کارهای خرق عادت خودشان می پردازند که به هیچ وجه من الوجوه با منطق عینی سازگاری ندارد.

اگر از قضا روزی شانسشان بزند و دبیری ,به عروسی دعوت شود,و به مدرسه نیاید بدون هیچ درنگی به تحلیل شعر می پردازند و تن لسان غیب خدابیامرز را در گور به بندری رقصیدن وا می دارند.

از تمام این عجایب که بگذریم,به نوعی بیماری واگیر می رسیم با نام علمی "آنفولانزای پاکنویسی" که بر طبق شایعات از نماینده ی کلاس نشأت گرفته و کم کم به اطرافیان و نزدیکان و سپس به کل کلاس رسیده است.نوع دیگری از اختلال نیز در برخی افراد دیده شده است با نام:"خود خوش صدا پنداری " که گفته می شود خیل عظیمی از خوانندگان که به دلیل دعواهای خانوادگی از اغوش خانواده بیرون امده و به این شغل روی اورده اند دچار این نوع اختلال نیز هستند.

از دیگر عجایب این کلاس آن است که وقتی شما سخن از دوشیزه x به میان می اورید در واقع منظورتان جناب اقای y است که با نام z در مجامع عمومی ظاهر می شود.

خلاصه این که در جایی از این شهر بالای در یک کلاس نوشته شده است "سوم ریاضی" بهتر است هیچوقت به فکر بازکردن آن در نیفتید و در صورت مشاهده ی آن فورا تا حداکثر فاصله ی ممکن دویده و از آن دور شوید.

مریم_

مریم ۲ لایک :)
دختر حاجی
:)))    بهت افتخار می کنم....    اینو بده خانوم بختیار پور بخونه. عاشقت میشه

انشامه 😂😂😂

منم به خودم افتخار میکنمممم

من خودم

هر کس نره بوفه خر است

چرا واقا راه بوف اینقدر دور باشه چرااا؟؟

خدا لعنت کنه اون این بیماری پاک نویس رو رواج (به قول نرگس)داد

ولی در خوبه

😂😂😂 خدا خودتو لعنت کنه خو 

magystic Reen
:) پیکاسوتون منم دیگه :)
انسی رواج داد درسته. رواج هست غلطه. اینجا باید کفت رایج داد :)
و در اخر بوفه خودش خر است :|

کسی که حس میکنه پیکاسو إ تویی😂😂😂😂

اره منم برام سواله چرا انقد با رواج مشکل دارن 
خیلی

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
هرچی که میکشم باعث میشه حس کنم که زنده ام.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان